روزمرگی های من و هنی!!!
از خواب بیدار شده و بهش میگم هنی جیش نداری میگه نه مامان جیش نیست مشغول میشم ب کارای خودمو همونجوری ک دارم سیب زمینی رنده میکنم و پشت بندش پیاز هنی میگه مامان آسه (مدل جدید صدازدنش ) جیش هست دسشویی دارم میگم بدو برو تا من بیام ی نگاه ب دستای من میندازه قیافشو ی مدلی میکنه و میگه مامان آنه داری مو آی دستاتم بوشور عب؟؟؟ من: چشم قربونت برم فدای وسواگریات ************************** میره جیش میکنه و نگام میکنه و میگه : دیدی جیش کردم میگم اره قربونت برم دیدم میگه : منم دیدم ینی اصن ی وضی قربون اون دیدت برم ************************* این روزها مهنای من خیلی بزرگ شده بزرگ شده ک هیچ خانوم شده وقتی از دستشویی میا...
نویسنده :
مامان
17:13